حکمت صدرایی: فلسفۀ شدن
تاریخ انتشار: ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۷۸۷۰۶۷
صدرالمتألهین شیرازی مهمترین فیلسوف ادوار تاریخ فلسفۀ ماست. فلسفۀ او نقد و تکمیل فلسفههای پیشین و طرح فلسفهای تازه است. بدون فلسفۀ صدرا نه میتوان فلسفههای پیشین را فهمید و نه میتوان دربارۀ تاریخ تفکر فلسفی در ایران اسلامی سخن گفت. صدرا در عرصههای مختلف هستیشناسی، معرفتشناسی، جهانشناسی و انسانشناسی سخن و نظر نو دارد و از پس هزار سال فلسفههای افلاطونی و ارسطویی و نوافلاطونی، طرحی نو در جهان انسان ایرانی در افکنده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در میان آن همه نوآوریها و تازگیها توجه صدرا به «انسان» اهمیت فوقالعاده دارد. فلسفۀ صدرا فلسفهای انسانی است. حتی بخشهایی از فلسفۀ او که مباحثی جدید در الاهیات اسلامی طرح میکند، بر بنیاد انسانشناسی فلسفی خاصی قرار دارد که بر پایۀ نگرههای عمیق و پیچیده عرضه شده است. از جملۀ همۀ مباحث صدرا در انسانشناسی، مسئلۀ «شدن» جزو مهمترین نظریههای اوست. در امتداد نظریۀ حرکت جوهری در هستیشناسی و نظریۀ جسمانیة الحدوث بودن نفس در بحث علمالنفس فلسفی، صدرا انسان را موجودی رو به شدن و در مسیر تغییر و صیرورت دائمی میبیند. موجودی که از مادّه میآغازد اما از آن فراتر میرود و قلمروهای غیر مادّی را هم طی میکند.
صفحۀ جان و نفس انسان لوحی سفید (tabula rasa) نیست که به مرور زمان بر آن مطالبی نوشته شود و معرفت و حکمت و علم وعمل صرفاً کلماتی به مثابۀ سیاههای بر آن لوح سفید نیستند. انسان در مسیر زندگی خودْ نفس و جان خود را میسازد و برگهای این کتاب روحانی را خود میآفریند و میسازد و پر میکند. انسان دفتر نانوشته نیست که مشق فعل و ترک در آن انجام یابد، بلکه موجودی است که حیات و زیست خویش را به کتابی اعجازآمیز تبدیل میکند. نقطۀ کانونی نفس انسان با حکمت نظری و حکمت عملی اتساع وجودی مییابد و بر شعاع و قطر آن افزوده میشود. آن نقطه چه بسا به دایرهای بدل شود که جهان نقطۀ کانونی آن است. ما با فعل و ترک خود، در مسیر حس و خیال و عقل، با دریافتهای حسانی و خیالی و عقلانی، جان خود را میپروریم و گسترش میدهیم. شناخت تلنبار کردن گزارههایی در حافظه نیست، یکی شدن با معلوم و محسوس و معقول است و وزن فلسفی هر جانی را داشتههای محسوس و متخیل و معقول آن تعیین میکند. تماشای جهان محسوس، رشد عرصۀ خیال، بسط تواناییهای عقلانی و خلاصه فعلیت و رشد همۀ قوای جسمانی و روحانی انسان برسازندۀ جان و روان اوست.
انسان در مسیر اشتدادی و تکاملی «شدن» و «صیرورت» و «حرکت جوهری نفس»، با حکمت نظری یعنی معرفتهای فلسفی، تجربی، زیباییشناختی و تاریخی و نیز با حکمت عملی یعنی تخلق به فضائل اخلاقی، وجود خود را امتداد میدهد. انسان نوع نیست که افراد ماهوی داشته باشد، جنس است که انواع مختلف دارد. اینکه انسان به دنیا میآییم به این معنا نیست که قطعاً انسان از دنیا میرویم. وقتی از خط پایان زندگی میگذریم، هر انسانی به نوع خاص خود تبدیل شده است و این تبدیل و تحول، حاصل زیست انسانی او در جامعه و تاریخ است. اگر انسانوار زندگی کنیم، انسان به خط پایان میرسیم. به جز این، هر چه باشیم، جانداری بیش نخواهیم بود. باید از مرتبۀ جماد و نبات وحیوان گذشت و به سرزمین انسان بودن رسید. این امر نیز با معرفت نظری و حکمت عملی ممکن است. حرکت عقلانی، معرفت به جهان هستی، درک معنای وجودی جهان از خلال اعتبارات ماهوی مجازی، فضائل اخلاقی، آزادی و ایمان، از لوازم این حرکت تکاملی است.
همۀ ابعاد و اضلاع فلسفۀ صدرایی، از هستیشناسی تا معرفتشناسی و از الاهیات تا فلسفۀ دین و از حکمت عملی تا اخلاق، شرح و بسط انسانگرایی فلسفی اوست.با نفی اصالت ماهیت و اثبات اصالت وجود، اثبات تشکیک در وجود، اثبات حرکت جوهری، نظریۀ اتحاد عقل و عاقل و معقول، و نظر به سه مرتبۀ حسی، خیالی و عقلی، انسان مسافر کاروان هستی به سمت فراسوی کمال است و جز عقل و اخلاق قوه و سرمایۀ دیگری ندارد.
احمد شهدادی
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: ملاصدرا بزرگداشت ملاصدرا حکمت عملی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۷۸۷۰۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا کاربستهای پژوهشی در جامعۀ ایران زمینه زدوده هستند؟
به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، بومیسازی نظریههای جامعهشناسی از مباحث چالشزا و مهم در قلمرو رشته علوم انسانی، بهویژه جامعه شناسی است.
سیدحسین نبوی (استادیار جامعهشناسی دانشگاه خوارزمی) در مقالهای به عنوان «بومی نبودن نظریههای غربی و مدرننبودن تفکرات اجتماعی ایرانی و اسلامی» به این موضوع میپردازد که در میدان مطالعات جامعهشناسی کشور ما با مسأله و چالشی به نام مفاهیم و نظریههایی که برساختۀ پژوهشگران و جامعهشناسان بومی نیست مواجهایم و این وضعیت، آنقدر عادی و طبیعی شده است که مسألهبودن آن را درنمییابیم.
* تعریف زمینه در نظریههای جامعهشناختی
به زعم این پژوهشگر یکی از نکاتی که باعث میشود نظریهها در پژوهش شکل حادتری به خود بگیرد آن نامشخص بودن و ابهام بر سر تعریف و مصداق زمینه است. آیا منظور از زمینه همان جامعه و فرهنگ بومی ایران است یا نظریههای جامعهشناختی غربی؟ اگر جامعە بومی زمینه محسوب میشود، نظریههای جامعهشناسی برای کاربستهای پژوهشی در جامعۀ ایران زمینه زدوده هستند.
زمینهمند بودن یا زمینهزدوده بودن نظریهها، بسته به مصداق و تعریف زمینه معنا پیدا میکنداین استاد جامعهشناسی در ادامه مینویسد؛ اگر نظریهها و تبیینهای تئوریک جامعهشناختی زمینه در نظر گرفته شوند، افکار، ایدهها و اندیشههای فلسفی و ادبی، خارج از زمینه خواهند بود؛ بنابراین زمینهمند بودن یا زمینهزدوده بودن نظریهها، بسته به مصداق و تعریف زمینه معنا پیدا میکند. اما به نظر میرسد اگر زمینه همان جامعه و فرهنگ ایران در نظر گرفته شود بیشتر کافی به مقصود باشد و در اینجا نیز تقریباً همین تلقی، در نظر گرفته شده است.
* کاربست غیرانتقادی نظریههای جامعهشناسی غربی
این پژوهشگر توضیح میدهد که در اثر کثرت استعمال و فراوانی کاربست مفاهیم و نظریههای برآمده از جوامع غربی، پژوهشگر بومی رفته رفته دچار خطای شناختی میشود.
به نظر وی میرسد که تبیینهای حاصل آمده از نظریۀ جامعهشناسان مشهور غربی مثلا دورکیم، وبر، مارکس، زیمل، پارسونز، هابرماس، فوکو، گیدنز و... تفاوتهای ناشی از تاریخ، فرهنگ، طبیعت، سیاست و اقتصاد متفاوت دو نوع جامعه را لحاظ میکند و یا اساساً تفاوت دو نوع جامعه آنقدر حائز اهمیت یا تعیین کننده نیستند و در شیوه پوزیتیویستی و علمی پژوهش، تفاوتهای کیفی دو نوع جامعه محلی از اعراب ندارند و ازاینرو نظریههای جامعهشناسی مدرن، مسائل گوناگون جامعۀ ایران را به طور دقیق و معتبر توضیح میدهند و جای نگرانی ندارد.
در اثر کثرت استعمال و فراوانی کاربست مفاهیم و نظریههای برآمده از جوامع غربی، پژوهشگر بومی رفته رفته دچار خطای شناختی میشودنبوی ادامه میدهد که با عینک نظریههای غربی؛ مسائل جامعۀ ما دیده نمیشوند، بلکه مسائلی که خاص جامعۀ غربی است و نظریهپرداز برای همان مسأله اقدام به برساخت نظریه کرده، مطابق با نظریههای مدرن، دیده میشوند. به نظر میرسد حجم مسائل کشف و صید نشده، بسیار بسیار فراوانتر باشند، مسائلی که خاص جامعۀ ایران هستند و نظریههای غربی، امکان دست یافتن به آنها را برای پژوهشگران بومی فراهم نمیسازند.
*تفاوت جامعه ایرانی با جوامع غربی
نبوی در این مقاله مینویسد: نهتنها با دیدگاه هرمنوتیکی، بلکه با دیدگاه پوزیتیویستی نیز قابل اثبات است که جامعۀ ایرانی با جوامع غربی تفاوتهای ژرف و بارزی دارد و جغرافیا و طبیعت متفاوت در ایران، سبب شکلگیری تاریخی متفاوت، اقوامی متفاوت، دین و فرهنگی متفاوت، توزیع قدرت و توزیع ثروتی متفاوت، احساساتی متفاوت، عقلانیتی متفاوت، فلسفه و علم و هنری متفاوت، و ازاینرو باعث کنشهای فردی و جمعی متفاوتی در جامعۀ ایران شده است.
این پژوهش بیان میکند که نظریۀ جامعهشناسی بهعنوان ابزاری علمی که در جامعهای متفاوت با ایران پدید آمده و شکل گرفته و در واقع توسط نظریهپرداز با امکانات محدود علمی بهویژه معلومات محدود درباره جامعۀ ایران برساخته شده است، توانایی کمی را دارد که این همه تفاوتهای عمیق را در نظریۀ خود لحاظ کند.
به زعم این پژوهشگر لازم است که در عین قدرشناسی از قابلیتها و تواناییهای نظریههای مدرن جامعهشناختی، با نگاهی انتقادی به کاستیهای آنها در ارتباط با مسائل خاص جامعۀ ایران، توجه نمود و همانند برخی جامعهشناسان که دست به بازسازی مارکسیسم یا دیگر نظریهها زدند، به بازسازی یا برساخت نظریه با هدف کاربست برای مسائل بومی پرداخت.
* پارادایم مسلّط در اجتماعات علمی
نبوی در ادامه این پژوهش توضیح میدهد که آن چه در جامعە علمی و پژوهشی ایران روی میدهد بیشتر از آن که دست یافتن به تبیین جدیدتری باشد، گنجاندن رویدادها و امر واقعهها در قالبهای ازپیش طراحی شده مفاهیم و نظریههای رسمیت یافتە غربی است. غافل از آن که رویدادها و واقعیتهای جامعە ایرانی احتمالا تبیین دیگری را اقتضاء میکند و پژوهشگر و جامعهشناس به نقد و بازاندیشی مفاهیم موجود و نظریۀ موجود اقدام نمیکند.
این پژوهش به این مهم اشاره میکند که کوهن تحت عنوان پارادایم مسلّط توضیح میدهد، در اجتماعات علمی جوامع غربی هم صدق میکند؛ بنابراین، لازم میآید که پژوهشگران و جامعهشناسان و بهویژه صاحبنظران و نظریهشناسان و روشنفکران، بخشی از تلاشهای فکری خود را معطوف به نقد مفاهیم و نظریههای رایج و بازآفرینی نظریههای بدیع برای تبیینهای کارآمدتر مسائل بومی نمایند.
* شکلگیری جنبشهای اجتماعی
دلایل و استدلالهایی که جنبشهای اجتماعی برای خود دارند، به تدریج مرام و ایدئولوژی آنها را شکل میدهدبه زعم نبوی جامعۀ ایران در طول تاریخ، از پیش از اسلام تاکنون، همواره جامعهای دینی بوده است. شاید به دلیل ایالتی بودن سلسلههای پادشاهی و سلطۀ فرهنگ ایلاتی توزیع انحصاری قدرت وجود داشته و توزیع انحصاری قدرت به نوبۀ خود، سبب شکلگیری جنبشهایی برای رفع ظلم و ستم میشده است.
این پژوهشگر مینویسد دلایل و استدلالهایی که جنبشهای اجتماعی برای خود داشتند، به تدریج مرام و ایدئولوژی آنها را شکل میدهد و این مرامها، چه درصورت موفقیت جنبشها و چه درصورت شکست، گاهی رفته رفته مبدل به باور و عقیده دینی و معنوی میگردید.
این استاد جامعهشناسی در ادامه مینویسد؛ مطابق با همین سازوکار، در طول تاریخ فِرَق متعددی در جامعۀ ایران و به مقیاس وسیعتر در جوامع اسلامی شکل گرفتهاند. جامعۀ ایران با چنین سابقۀ نیرومند در شکلدادن به انواع فرق و مذاهب، بعید است با دانش و علم جدید، چنین برخوردی نداشته باشد. غرض اینکه فرهنگ ایرانی با چنان ماهیتی، ممکن است نظریههای علمی جدید را مبدل به مذهب یا شبهمذهب کند.
نبوی بیان میکند که مارکسیسم در دوره پهلوی بهطور ملموس چنین سرنوشتی پیدا کرده بود و اکنون به نظر میرسد وفاداری و تعهد به دیگر نظریههای جامعهشناختی، گرچه کمی خفیفتر، اما چنین سرنوشتی را یافته باشد. مطابق با همین رویه، بهجز مواردی معدود، هیچ اقدام مؤثری برای نقد و بازاندیشی نظریههای غیربومی و نظریهسازی بومی عملا صورت نمیگیرد.
این پژوهشگر اینگونه جمعبندی میکند که طی دهههای اخیر معدود کسانی اقدام به برساخت یا بازسازی نظریهها و تبیینهای بومی اقدام کردهاند. در نهایت به طور کلی جامعۀ ایران، نَه به دلایل ایدئولوژیک، بلکه بنا به دلایل مطلقاً علمی به برساختن تبیینهای بومی از مسائل خود احتیاج مبرم دارد.
انتهای پیام/